سایت رفع شبه شیعه واهلسنت
سایت رفع شبه شیعه واهلسنت
رفع شبه شیعه واهل سنت

 

«عمر مى‏گويد:... به «خمر» (مشروبات مست كننده) خمر گويند چه آنكه عقل انسان را مى‏پوشاند...».(1)

مطابق اين قول هر كه شرابخوار باشد بر عقل او سرپوشى گذاشته شده است. مى‏خواهيم بدانيم آيا عمر كه جمله فوق را گفته است خود از خمر پرهيز داشت؟
با كمال تأسف بايد گفت: يكى از كسانى كه در جاهليت و اسلام (لااقل تا سال هشتم هجرى) نتوانست از شرابخوارى دست بردارد شخص خليفه ثانى عمر بن الخطاب بود.

قبل از ذكر مدارك شرابخوارى عمر به آنچه كه در صحاح آمده توجه مى‏كنيم:

در منزل ابو طلحه انصارى مجلس شرابى ترتيب داده شد كه در آن اين افراد شركت داشتند:

1 - ابو طلحه (صاحب خانه)، 2 - ابو عبيده جراح (گور كن مكه)، 3 - أبي بن كعب، 4 - ابو دجانه (سماك بن خرشه)، 5 - سهيل بن بيضاء، 6 - معاذ بن جبل، 7 - ابو ايوب و مردانى از اصحاب رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله) و گروهى از انصار و نيز انس بن مالك كه جوانترين آنها و ساقى قوم بود. (2)

در همين هنگام خبر رسيد كه شرب خمر حرام شد. (سال هشتم هجرت).

علامه امينى در ج 7 الغدير از ص 95 إلى ص 102 بحث جالبى در اين زمينه دارد و در ضمن آن از ابن حجر در فتح البارى و عينى در عمدة القارى (كه هر دو در شرح صحيح بخارى مى‏باشد) نقل كرده است كه ابو بكر و عمر بن الخطاب نيز جزء آنان بوده‏اند. حتى گفته‏اند كه ابو بكر در رثاء كشته‏هاى بدر از قريش اشعارى خواند و چون خبر به رسول خدا (صلى‏الله ‏عليه ‏و ‏آله) رسيد با غضب نزدشان رفت و چون حضرتش را با آن حال ديدند گفتند: نعوذ بالله من غضب رسول اللّه . ابن حجر در اصابه مى‏نويسد كه ابو بكر قبل از تحريم خمر شراب خورد و در رثاى كشته شدگان بدر از مشركين اشعارى سرود.

(البته از روايت بخارى كه انس مى‏گويد من به ابو طلحه وفلان وفلان خمر مى‏نوشاندم برمى‏آيد كه مراد، ابو بكر و عمر مى‏باشند).

اما آنچه كه در صحاح درباره شرابخوارى عمر آمده چنين است:

«عمر گفت: خدايا! در مورد خمر بيان كافى و روشنى بفرما. آيه‏اى كه در سوره بقره است نازل شد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ...»; یعنی: درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرگ است. (3)

آيه را براى عمر خواندند. او گفت: خدايا در مورد خمر، بيانى روشن بفرما. (گوئيا از نظر عمر گناه بزرگ بيان روشنى نبود!) آيه‏اى كه در سوره نساء است نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى»; یعنی: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد. (4) آيه را براى عمر خواندند. گفت: خدايا! در مورد خمر بيانى روشن بفرما. آيه‏اى كه در سوره مائدة است نازل شد. تا آنجا كه فرمود: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ». (5) يعنى آيا دست بر مى‏داريد؟ كه عمر دو بار گفت: دست برداشتيم. (6)

ممكن است در پاسخ گفته شود كه از مجموع مجلس منعقد شده در منزل ابو طلحه و روايات صحاح چنين بر مى‏آيد كه ابو بكر و عمر تا قبل از نزول حرمت خمر شراب مى‏نوشيدند و بعد از آنكه حرام شد ديگر از آن نخوردند.

مى‏گوئيم:

أوّلاً - هر چه كه در آن گناه باشد قطعا حرام است ولو آنكه داراى منافعى هم باشد و لذا نمى‏توان گفت كه خداوند فرمود: در خمر گناهى بزرگ است ولى آن را حرام نكرد. مگر ممكن است كه چيزى حرام نباشد ولى مرتكب آن گناهكار باشد؟! ولذا عده‏اى از علماى اهل سنت نوشته‏اند كه حرمت خمر به آيه سوره بقره بوده است نه به آيه سوره مائده.(7)

ثانياً - عمر تا آخر عمر دست از خوردن شراب مسكر برنداشت و حتى اتفاق افتاده كه ظرف شراب او را ديگرى خورد و مست شد و عمر نيز او را تازيانه زد. (8)

ثالثاً - عمر خود دستور به خوردن نبيذ شديد مى‏داد و چاره آن را نيز اضافه كردن آب دانسته و صريحا مى‏گويد: «اگر از شدت نبيذى مى‏ترسيد بدان آب بيفزائيد».(9)

نكته ديگرى كه از روايات صحاح بر مى‏آيد اينكه: وقتى آيات مربوط به خمر نازل مى‏شد آن را بر عمر مى‏خواندند. سؤال اين است: مگر عمر در ميان اصحاب چه خصوصيتى داشت كه آيات فوق بر او خوانده مى‏شد؟ آيا چنين نبود كه در ميان آنها علاقه او به شرب خمر از همه بيشتر بوده و ديرتر از همه آن را ترك كرد؟ (البته اگر از روايت نسائى و رواياتى كه علامه امينى رحمه‏الله از بعض كتب اهل سنت مبنى بر استمرار شرب خمر به عنوان نبيذ شديد، چشم پوشى كنيم.)

 

پی نوشت ها:

(1) الف - صحيح بخارى، ج 7 ص 137، كتاب الاشربة، باب ما جاء في أنّ الخمر ما خامر العقل.

ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 324، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3669.

«... والخمر ما خامر العقل...». (قسمتى از حديث صحيح بخارى).

(2) الف - صحيح بخارى، ج 6 ص 67، تفسير سوره مائده.

«قال انس:... فانى لقائم أسقى ابا طلحة وفلانا وفلانا...». (لابد اسم آن دو نفر را فراموش كرده بود!).

ب - صحيح مسلم، ج 3 ص 72 - 1570، كتاب الاشربة، باب اول، ح 9 - 3.

او اسامى مذكور در متن را در ضمن 4 حديث مى‏آورد.

ج - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، ابتداى كتاب الاشربة، ح 3673.

«عن أنس قال: كنت ساقى القوم حيث حرمت الخمر في منزل أبي طلحة...». (همين و ديگر هيچ).

د - سنن نسائى، ج 8 ص 300 و 301، كتاب الاشربة، باب 2 ح 5551 و 5552.

او در حديث شماره 5552 از قول انس چنين مى‏نويسد: «كنت أسقى ابا طلحة وأبي بن كعب وابا دجانة في رهط من الانصار...».

(3) آيه 219 از سوره بقرة. يعنى: از تو درباره شراب و قمار مى‏پرسند. بگو در آنها گناهى بزرگ... مى‏باشد. دنباله آيه مى‏گويد... و منافعى براى مردم دارد كه گناه آن دو از منافعشان بيشتر است. عده‏اى -از جمله عمر- شراب را مى‏خوردند به اين عذر كه ما براى منفعتش مى‏خوريم نه براى گناه! گوئيا با اين نيت گناه برطرف مى‏شود!
(4) آيه 42 از سوره نساء، يعنى: اى مومنين در حال مستى به نماز نزديك نشويد.
(5) آيه 91 از سوره مائدة. يعنى: همانا شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار بين شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا دست برمى داريد؟

(6) الف - سنن ترمذى، ج 5 ص 236، كتاب تفسير القرآن، باب 6، تفسير سوره مائدة، ح 3049. «... فدعى عمر فقرئت عليه فقال: انتهينا انتهينا.

ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3670.

او قول عمر را با يكبار كلمه: «انتهينا» مى‏آورد.

ج - سنن نسائى، ج 8 ص 299، كتاب الاشربة، باب اول، ح 5550.

او مى‏نويسد: لما نزل تحريم الخمر قال عمر: اللهم بيّن لنا في الخمر بيانا شافيا... (!)
ما كه نفهميدم بعد از نزول تحريم ديگر بيان شافى چيست؟! از همين روايت نيز معلوم مى‏شود كه قبلا خمر حرام شده بود. چنانچه بعض علماى اهل سنت تصريح كرده‏اند كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بعد از بعثت اول چيزى را كه حرام كرد شرب خمر و منازعه و ناسزاگوئى بوده است.

(7) ر ك: الغدير، ج 7 ص 101.

(8) همان، ج 6 ص 257 و 258.

(9) سنن البیهقی، ج ۸، ص ۲۹۹ ؛ المبسوط، ج ۲۴، ص ۱۱ ؛ اجامع المسانید أبی حنیفه، ج۲، ص 1۹۲ ؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۵۲۲

 

!
«عمر مى‏گويد:... به «خمر» (مشروبات مست كننده) خمر گويند چه آنكه عقل انسان را مى‏پوشاند...».(1)

مطابق اين قول هر كه شرابخوار باشد بر عقل او سرپوشى گذاشته شده است. مى‏خواهيم بدانيم آيا عمر كه جمله فوق را گفته است خود از خمر پرهيز داشت؟
با كمال تأسف بايد گفت: يكى از كسانى كه در جاهليت و اسلام (لااقل تا سال هشتم هجرى) نتوانست از شرابخوارى دست بردارد شخص خليفه ثانى عمر بن الخطاب بود.

قبل از ذكر مدارك شرابخوارى عمر به آنچه كه در صحاح آمده توجه مى‏كنيم:

در منزل ابو طلحه انصارى مجلس شرابى ترتيب داده شد كه در آن اين افراد شركت داشتند:

1 - ابو طلحه (صاحب خانه)، 2 - ابو عبيده جراح (گور كن مكه)، 3 - أبي بن كعب، 4 - ابو دجانه (سماك بن خرشه)، 5 - سهيل بن بيضاء، 6 - معاذ بن جبل، 7 - ابو ايوب و مردانى از اصحاب رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله) و گروهى از انصار و نيز انس بن مالك كه جوانترين آنها و ساقى قوم بود. (2)

در همين هنگام خبر رسيد كه شرب خمر حرام شد. (سال هشتم هجرت).

علامه امينى در ج 7 الغدير از ص 95 إلى ص 102 بحث جالبى در اين زمينه دارد و در ضمن آن از ابن حجر در فتح البارى و عينى در عمدة القارى (كه هر دو در شرح صحيح بخارى مى‏باشد) نقل كرده است كه ابو بكر و عمر بن الخطاب نيز جزء آنان بوده‏اند. حتى گفته‏اند كه ابو بكر در رثاء كشته‏هاى بدر از قريش اشعارى خواند و چون خبر به رسول خدا (صلى‏الله ‏عليه ‏و ‏آله) رسيد با غضب نزدشان رفت و چون حضرتش را با آن حال ديدند گفتند: نعوذ بالله من غضب رسول اللّه . ابن حجر در اصابه مى‏نويسد كه ابو بكر قبل از تحريم خمر شراب خورد و در رثاى كشته شدگان بدر از مشركين اشعارى سرود.

(البته از روايت بخارى كه انس مى‏گويد من به ابو طلحه وفلان وفلان خمر مى‏نوشاندم برمى‏آيد كه مراد، ابو بكر و عمر مى‏باشند).

اما آنچه كه در صحاح درباره شرابخوارى عمر آمده چنين است:

«عمر گفت: خدايا! در مورد خمر بيان كافى و روشنى بفرما. آيه‏اى كه در سوره بقره است نازل شد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ...»; یعنی: درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرگ است. (3)

آيه را براى عمر خواندند. او گفت: خدايا در مورد خمر، بيانى روشن بفرما. (گوئيا از نظر عمر گناه بزرگ بيان روشنى نبود!) آيه‏اى كه در سوره نساء است نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى»; یعنی: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد. (4) آيه را براى عمر خواندند. گفت: خدايا! در مورد خمر بيانى روشن بفرما. آيه‏اى كه در سوره مائدة است نازل شد. تا آنجا كه فرمود: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ». (5) يعنى آيا دست بر مى‏داريد؟ كه عمر دو بار گفت: دست برداشتيم. (6)

ممكن است در پاسخ گفته شود كه از مجموع مجلس منعقد شده در منزل ابو طلحه و روايات صحاح چنين بر مى‏آيد كه ابو بكر و عمر تا قبل از نزول حرمت خمر شراب مى‏نوشيدند و بعد از آنكه حرام شد ديگر از آن نخوردند.

مى‏گوئيم:

أوّلاً - هر چه كه در آن گناه باشد قطعا حرام است ولو آنكه داراى منافعى هم باشد و لذا نمى‏توان گفت كه خداوند فرمود: در خمر گناهى بزرگ است ولى آن را حرام نكرد. مگر ممكن است كه چيزى حرام نباشد ولى مرتكب آن گناهكار باشد؟! ولذا عده‏اى از علماى اهل سنت نوشته‏اند كه حرمت خمر به آيه سوره بقره بوده است نه به آيه سوره مائده.(7)

ثانياً - عمر تا آخر عمر دست از خوردن شراب مسكر برنداشت و حتى اتفاق افتاده كه ظرف شراب او را ديگرى خورد و مست شد و عمر نيز او را تازيانه زد. (8)

ثالثاً - عمر خود دستور به خوردن نبيذ شديد مى‏داد و چاره آن را نيز اضافه كردن آب دانسته و صريحا مى‏گويد: «اگر از شدت نبيذى مى‏ترسيد بدان آب بيفزائيد».(9)

نكته ديگرى كه از روايات صحاح بر مى‏آيد اينكه: وقتى آيات مربوط به خمر نازل مى‏شد آن را بر عمر مى‏خواندند. سؤال اين است: مگر عمر در ميان اصحاب چه خصوصيتى داشت كه آيات فوق بر او خوانده مى‏شد؟ آيا چنين نبود كه در ميان آنها علاقه او به شرب خمر از همه بيشتر بوده و ديرتر از همه آن را ترك كرد؟ (البته اگر از روايت نسائى و رواياتى كه علامه امينى رحمه‏الله از بعض كتب اهل سنت مبنى بر استمرار شرب خمر به عنوان نبيذ شديد، چشم پوشى كنيم.)

 

پی نوشت ها:

(1) الف - صحيح بخارى، ج 7 ص 137، كتاب الاشربة، باب ما جاء في أنّ الخمر ما خامر العقل.

ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 324، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3669.

«... والخمر ما خامر العقل...». (قسمتى از حديث صحيح بخارى).

(2) الف - صحيح بخارى، ج 6 ص 67، تفسير سوره مائده.

«قال انس:... فانى لقائم أسقى ابا طلحة وفلانا وفلانا...». (لابد اسم آن دو نفر را فراموش كرده بود!).

ب - صحيح مسلم، ج 3 ص 72 - 1570، كتاب الاشربة، باب اول، ح 9 - 3.

او اسامى مذكور در متن را در ضمن 4 حديث مى‏آورد.

ج - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، ابتداى كتاب الاشربة، ح 3673.

«عن أنس قال: كنت ساقى القوم حيث حرمت الخمر في منزل أبي طلحة...». (همين و ديگر هيچ).

د - سنن نسائى، ج 8 ص 300 و 301، كتاب الاشربة، باب 2 ح 5551 و 5552.

او در حديث شماره 5552 از قول انس چنين مى‏نويسد: «كنت أسقى ابا طلحة وأبي بن كعب وابا دجانة في رهط من الانصار...».

(3) آيه 219 از سوره بقرة. يعنى: از تو درباره شراب و قمار مى‏پرسند. بگو در آنها گناهى بزرگ... مى‏باشد. دنباله آيه مى‏گويد... و منافعى براى مردم دارد كه گناه آن دو از منافعشان بيشتر است. عده‏اى -از جمله عمر- شراب را مى‏خوردند به اين عذر كه ما براى منفعتش مى‏خوريم نه براى گناه! گوئيا با اين نيت گناه برطرف مى‏شود!
(4) آيه 42 از سوره نساء، يعنى: اى مومنين در حال مستى به نماز نزديك نشويد.
(5) آيه 91 از سوره مائدة. يعنى: همانا شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار بين شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا دست برمى داريد؟

(6) الف - سنن ترمذى، ج 5 ص 236، كتاب تفسير القرآن، باب 6، تفسير سوره مائدة، ح 3049. «... فدعى عمر فقرئت عليه فقال: انتهينا انتهينا.

ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3670.

او قول عمر را با يكبار كلمه: «انتهينا» مى‏آورد.

ج - سنن نسائى، ج 8 ص 299، كتاب الاشربة، باب اول، ح 5550.

او مى‏نويسد: لما نزل تحريم الخمر قال عمر: اللهم بيّن لنا في الخمر بيانا شافيا... (!)
ما كه نفهميدم بعد از نزول تحريم ديگر بيان شافى چيست؟! از همين روايت نيز معلوم مى‏شود كه قبلا خمر حرام شده بود. چنانچه بعض علماى اهل سنت تصريح كرده‏اند كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بعد از بعثت اول چيزى را كه حرام كرد شرب خمر و منازعه و ناسزاگوئى بوده است.

(7) ر ك: الغدير، ج 7 ص 101.

(8) همان، ج 6 ص 257 و 258.

(9) سنن البیهقی، ج ۸، ص ۲۹۹ ؛ المبسوط، ج ۲۴، ص ۱۱ ؛ اجامع المسانید أبی حنیفه، ج۲، ص 1۹۲ ؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۵۲۲

عمر مى‏گويد:... به «خمر» (مشروبات مست كننده) خمر گويند چه آنكه عقل انسان را مى‏پوشاند...».(1)

مطابق اين قول هر كه شرابخوار باشد بر عقل او سرپوشى گذاشته شده است. مى‏خواهيم بدانيم آيا عمر كه جمله فوق را گفته است خود از خمر پرهيز داشت؟
با كمال تأسف بايد گفت: يكى از كسانى كه در جاهليت و اسلام (لااقل تا سال هشتم هجرى) نتوانست از شرابخوارى دست بردارد شخص خليفه ثانى عمر بن الخطاب بود.

قبل از ذكر مدارك شرابخوارى عمر به آنچه كه در صحاح آمده توجه مى‏كنيم:

در منزل ابو طلحه انصارى مجلس شرابى ترتيب داده شد كه در آن اين افراد شركت داشتند:

1 - ابو طلحه (صاحب خانه)، 2 - ابو عبيده جراح (گور كن مكه)، 3 - أبي بن كعب، 4 - ابو دجانه (سماك بن خرشه)، 5 - سهيل بن بيضاء، 6 - معاذ بن جبل، 7 - ابو ايوب و مردانى از اصحاب رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله) و گروهى از انصار و نيز انس بن مالك كه جوانترين آنها و ساقى قوم بود. (2)

در همين هنگام خبر رسيد كه شرب خمر حرام شد. (سال هشتم هجرت).

علامه امينى در ج 7 الغدير از ص 95 إلى ص 102 بحث جالبى در اين زمينه دارد و در ضمن آن از ابن حجر در فتح البارى و عينى در عمدة القارى (كه هر دو در شرح صحيح بخارى مى‏باشد) نقل كرده است كه ابو بكر و عمر بن الخطاب نيز جزء آنان بوده‏اند. حتى گفته‏اند كه ابو بكر در رثاء كشته‏هاى بدر از قريش اشعارى خواند و چون خبر به رسول خدا (صلى‏الله ‏عليه ‏و ‏آله) رسيد با غضب نزدشان رفت و چون حضرتش را با آن حال ديدند گفتند: نعوذ بالله من غضب رسول اللّه . ابن حجر در اصابه مى‏نويسد كه ابو بكر قبل از تحريم خمر شراب خورد و در رثاى كشته شدگان بدر از مشركين اشعارى سرود.

(البته از روايت بخارى كه انس مى‏گويد من به ابو طلحه وفلان وفلان خمر مى‏نوشاندم برمى‏آيد كه مراد، ابو بكر و عمر مى‏باشند).

اما آنچه كه در صحاح درباره شرابخوارى عمر آمده چنين است:

«عمر گفت: خدايا! در مورد خمر بيان كافى و روشنى بفرما. آيه‏اى كه در سوره بقره است نازل شد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ...»; یعنی: درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرگ است. (3)

آيه را براى عمر خواندند. او گفت: خدايا در مورد خمر، بيانى روشن بفرما. (گوئيا از نظر عمر گناه بزرگ بيان روشنى نبود!) آيه‏اى كه در سوره نساء است نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى»; یعنی: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد. (4) آيه را براى عمر خواندند. گفت: خدايا! در مورد خمر بيانى روشن بفرما. آيه‏اى كه در سوره مائدة است نازل شد. تا آنجا كه فرمود: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ». (5) يعنى آيا دست بر مى‏داريد؟ كه عمر دو بار گفت: دست برداشتيم. (6)

ممكن است در پاسخ گفته شود كه از مجموع مجلس منعقد شده در منزل ابو طلحه و روايات صحاح چنين بر مى‏آيد كه ابو بكر و عمر تا قبل از نزول حرمت خمر شراب مى‏نوشيدند و بعد از آنكه حرام شد ديگر از آن نخوردند.

مى‏گوئيم:

أوّلاً - هر چه كه در آن گناه باشد قطعا حرام است ولو آنكه داراى منافعى هم باشد و لذا نمى‏توان گفت كه خداوند فرمود: در خمر گناهى بزرگ است ولى آن را حرام نكرد. مگر ممكن است كه چيزى حرام نباشد ولى مرتكب آن گناهكار باشد؟! ولذا عده‏اى از علماى اهل سنت نوشته‏اند كه حرمت خمر به آيه سوره بقره بوده است نه به آيه سوره مائده.(7)

ثانياً - عمر تا آخر عمر دست از خوردن شراب مسكر برنداشت و حتى اتفاق افتاده كه ظرف شراب او را ديگرى خورد و مست شد و عمر نيز او را تازيانه زد. (8)

ثالثاً - عمر خود دستور به خوردن نبيذ شديد مى‏داد و چاره آن را نيز اضافه كردن آب دانسته و صريحا مى‏گويد: «اگر از شدت نبيذى مى‏ترسيد بدان آب بيفزائيد».(9)

نكته ديگرى كه از روايات صحاح بر مى‏آيد اينكه: وقتى آيات مربوط به خمر نازل مى‏شد آن را بر عمر مى‏خواندند. سؤال اين است: مگر عمر در ميان اصحاب چه خصوصيتى داشت كه آيات فوق بر او خوانده مى‏شد؟ آيا چنين نبود كه در ميان آنها علاقه او به شرب خمر از همه بيشتر بوده و ديرتر از همه آن را ترك كرد؟ (البته اگر از روايت نسائى و رواياتى كه علامه امينى رحمه‏الله از بعض كتب اهل سنت مبنى بر استمرار شرب خمر به عنوان نبيذ شديد، چشم پوشى كنيم.)

 

پی نوشت ها:

(1) الف - صحيح بخارى، ج 7 ص 137، كتاب الاشربة، باب ما جاء في أنّ الخمر ما خامر العقل.

ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 324، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3669.

«... والخمر ما خامر العقل...». (قسمتى از حديث صحيح بخارى).

(2) الف - صحيح بخارى، ج 6 ص 67، تفسير سوره مائده.

«قال انس:... فانى لقائم أسقى ابا طلحة وفلانا وفلانا...». (لابد اسم آن دو نفر را فراموش كرده بود!).

ب - صحيح مسلم، ج 3 ص 72 - 1570، كتاب الاشربة، باب اول، ح 9 - 3.

او اسامى مذكور در متن را در ضمن 4 حديث مى‏آورد.

ج - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، ابتداى كتاب الاشربة، ح 3673.

«عن أنس قال: كنت ساقى القوم حيث حرمت الخمر في منزل أبي طلحة...». (همين و ديگر هيچ).

د - سنن نسائى، ج 8 ص 300 و 301، كتاب الاشربة، باب 2 ح 5551 و 5552.

او در حديث شماره 5552 از قول انس چنين مى‏نويسد: «كنت أسقى ابا طلحة وأبي بن كعب وابا دجانة في رهط من الانصار...».

(3) آيه 219 از سوره بقرة. يعنى: از تو درباره شراب و قمار مى‏پرسند. بگو در آنها گناهى بزرگ... مى‏باشد. دنباله آيه مى‏گويد... و منافعى براى مردم دارد كه گناه آن دو از منافعشان بيشتر است. عده‏اى -از جمله عمر- شراب را مى‏خوردند به اين عذر كه ما براى منفعتش مى‏خوريم نه براى گناه! گوئيا با اين نيت گناه برطرف مى‏شود!
(4) آيه 42 از سوره نساء، يعنى: اى مومنين در حال مستى به نماز نزديك نشويد.
(5) آيه 91 از سوره مائدة. يعنى: همانا شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار بين شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا دست برمى داريد؟

(6) الف - سنن ترمذى، ج 5 ص 236، كتاب تفسير القرآن، باب 6، تفسير سوره مائدة، ح 3049. «... فدعى عمر فقرئت عليه فقال: انتهينا انتهينا.

ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3670.

او قول عمر را با يكبار كلمه: «انتهينا» مى‏آورد.

ج - سنن نسائى، ج 8 ص 299، كتاب الاشربة، باب اول، ح 5550.

او مى‏نويسد: لما نزل تحريم الخمر قال عمر: اللهم بيّن لنا في الخمر بيانا شافيا... (!)
ما كه نفهميدم بعد از نزول تحريم ديگر بيان شافى چيست؟! از همين روايت نيز معلوم مى‏شود كه قبلا خمر حرام شده بود. چنانچه بعض علماى اهل سنت تصريح كرده‏اند كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بعد از بعثت اول چيزى را كه حرام كرد شرب خمر و منازعه و ناسزاگوئى بوده است.

(7) ر ك: الغدير، ج 7 ص 101.

(8) همان، ج 6 ص 257 و 258.

(9) سنن البیهقی، ج ۸، ص ۲۹۹ ؛ المبسوط، ج ۲۴، ص ۱۱ ؛ اجامع المسانید أبی حنیفه، ج۲، ص 1۹۲ ؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۵۲۲ .
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, توسط سیدمیناموسوی